مردم وظیفه دارند كه در بزرگداشت معلمان فرزندان خود بكوشند

انعكاس مطبوعات در یزد فردا

هفته نامه آيينه شماره 173

 علم و دین و معرفت آموختم ز آموزگارم  در شگفتم تا سپاس نعمتش را چون گزارم
 نیستم شایسته، لیكن بر دعا دستی بر آرم  تا كه پاداشش دهد روز جزا پروردگارم

حمد و سپاس، خداوندی را سزاست كه ردای انسانیت بر قامت ما پیراست و تاج كرامت و حریت بر سرمان نهاد. از حضیض ذلت بر اوج عزتمان برآورد و بر سریر اشرف مخلوقاتمان به هدیه عقل وخرد برنشاند. پس شایسته است كه بندگیش را پاس داریم و از عبودیت غیر او اجتناب ورزیم و درود و رحمت و بركت خداوند بر محمد مصطفی (ص) كه برگزیده عالمیان است و افتخار آدمیان. همو كه هادی و دلیل است تا شیوه پسندیده حیات معقول را بفهمیم و بر طریق هدایت و دلالت او راه سپاریم.

زندگی صحنه یكتای هنرمندی ماست

هركسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به یاد

راستی را كه ما انسانها در جهت بندگی خالق، خدمتگزاری مخلوق را وظیفه می‌دانیم و زیستن مطلوب و معقول ان است تا چند صباح عمر در خدمت بندگان خدا به سرآید و خرّما ان كس كه در بند شكر و شكایت دیگران نماند و از قید تعلق آزاد شود. اما چه كنیم كه ما همه انسانیم و آدمی مجموعه‌ای است از عواطف و احساسات و خلق و خویهای متغیر و متلوّن كه درآب و گل او نهاده اند.

محبت دیگران را مشتاق است وعنایت و لطفشان را می‌طلبد وفا و صبا و صداقتشان را ارج می‌نهد از بی مهری دررنج و تعب می‌افتد و بی توجهی و بی تفاوتی را برنمی تابد. دوست دارد دوستش بدارند و در برابر خدمات صادقانه اش سرزمین تشنه وجودش را از محبت سیراب كنند به قول حافظ:

زآن یار دلنوزام شكریست با شكایت

گر نكته دان عشقی، بشنو تو این حكایت

بی مزد بود ومنّت هرخدمتی كه كردم

یارب مباد كس را مخدوم بی عنایت

حرفه‌ها و مشاغل گوناگون هركدام به وجهی ستودنی است و هر كسی كه با قبول مسوولیتی خدمتی بر بندگان خدا ارائه می‌كند لایق سپاس است. به یاد دارم وقتی مرحوم حبیب یغمایی در شعری گفته بود:

در این كشور كسی خدمتگزار است

كه دهقان است یا آموزگار است

و زنده یاد دكتر علی شریعتی به عنوان اعتراض گفته بود كه: پس بقیه چكاره‌اند ؟

و اما از میان همه این خدمات و زحمات، شایسته ترین خدمت، عهده داری تعلیم و تربیت فرزندان و نوباوگان و نوجوانان این آب و خاك است. دستشان مریزاد آنان كه كوله بار دانش و فرهنگ بر دوش، راهنمایان نسل امروز و فردایند. توان و قوتشان روزافزون باد. بر آحاد ملت ما فرض است تا معلمان را بزرگ شمارند و در حفظ حرمت و كرامتشان بكوشند و مرارت و سخت كوشی و همتشان را پاس بدارند چرا كه معلم راهنمایی است كه در خدمتش « ایصال الی المطلوب » است.

دست می‌گیرد و تا نهایت مقصود همدم و همراه است. می‌نوازد و می‌آموزد تلاش و كوشش و حتی ترشرویی وی از سر دلسوزی است ریاضی درس می‌دهد و همراهش اخلاص را. فیزیك می‌گوید و همراهش اخلاق را . ادب درسش با ادب نفس آمیخته است و نمی‌دانی كه در پایان كدام را بیشتر درس می‌داد و تاكید می‌كرد و صد البته او به كمال راه می‌نماید.

دم گرمش چون نسیم بهاران حیات بخش بود و چون جویباران، بر پهنه دشت سبزه می‌رویاند. اما روزگار گویی دگرگون شده است در مواقعی ارزش‌ها به هیچ گرفته می‌شود.

عده‌ای حق صحبت مهر و وفا نگه نمی‌دارند.

آن كه نیمی از عمر و جوانی و سلامت خود را طی سی سال وقف علم و تربیت كرده و بی ادعا و بی توقع در مسیر رشد و تعالی علم و فضیلت و دانش و فرهنگ كوشیده است هیچ هدیه‌ای بالاتر از این نیست كه خداوند غنی سبحان شاهد و ناظر كار و تلاش او است اما جامعه و به ویژه دستگاه‌های متولی تعلیم و تربیت نیز وظیفه دارند به امور مادی و معنوی معلمان عنایت و توجه خاصی مبذول دارند قدر شناسی كنند. نباید خدمت ودلسوزی با سرسری شمردن در نظرشان علی السویه باشد و ببینید كه امروز گاهی و یا بیشتر در روال باز نشستگی و پایان كار معلمی بی هیچ آداب و ترتیبی و یكباره و ناگهان درهای مدرسه به روی شما بسته می‌شود و با ارسال نامه‌ای نامتان در لیست به اصطلاح پیش كسوتان قرار می‌گیرد و از فردای آن روز معمولاً دیگر كسی با شما كاری ندارد.سراغتان را نمی‌گیرد. سخنتان را نمی‌شنود اصلاً دیگر به درد كاری نمی‌خورید تنها،منزوی، گوشه گیر، در حاشیه، بی‌خاصیت و پوچ و بعد خود را می‌كاوید جستجو می‌كنید جسمتان را بررسی می‌كنید و . . . و این سرانجام معلمی و پایان غمناك و اندوهبار آن همه عشق و امید و توانایی و كارایی و غیرتمندی است.

ای كاش ! همانگونه كه در سالهای گذشته معلمی مقدمه‌ای داشت و برای آنكه به این مجموعه بزرگ وارد شوید باید در آزمون‌های مختلف پذیرفته می‌شدید صلاحیت علمی شما تایید می‌شد. صلاحیت اخلاقی شما بررسی می‌شد در مراكز تربیت معلم حداقل 2 سال یا بیشتر آموزش‌های مختلف را در امر تعلیم و تربیت فرا می‌گرفتید.

مدرسین محترم شما را در مدارس به عنوان كارورز هدایت و كنترل می‌كردند و نقص‌ها و كاستی‌ها برطرف می‌شد وآنگاه تدریس آغاز می‌گردید و هزار و یك مشكل باریكتر از مو همچنان ادامه داشت تا شما معلمی لایق و شایسته شوید.

ای كاش: پایانش نیز با تأنی و با ملاحظاتی فرهنگ مآب ختم به خیر می‌شد. برای عموم فرهنگیان 24 ساعت تدریس به نصف و یا حداقل ثلث تقلیل می‌یافت و این تجربه‌ها و اندوخته‌ها یكباره در سینه‌ها دفن نمی‌شد تا سرانجام زیر خاك انباشته شود.

ای كاش ! دست اندركاران تعلیم و تربیت فقط برای عده‌ای مجلس تكریم و بزرگداشت نمی‌گرفتند.

ای كاش! پژوهشكده‌ای بود و مجمعی از معلمان بازنشسته و همایش سالیانه و شنیدن نقدها و نظرها و راههای برون رفت از مشكلات و مسایل آموزش و پرورش با سرانگشت تدبیر پیران قوم.

ای كاش ! آموزش و پرورش ماهنامه‌ای می‌داشت و آیینه انعكاسی بود برای خاطرات و خطرات معلمان در سال‌های طی شده عمر و جوانی.

ای كاش!! تورهای گردشگری ترتیب می‌یافت برای سفرهای داخلی و خارجی كه بتواند تمام بازنشستگان را سرویس دهد.

ای كاش! استاندارانی بودند كه سالی یكبار همه بازنشستگان آموزش و پرورش را در محفلی فرا می‌خواندند نه فقط به خاطر آن كه گل به دست آنان بدهند بلكه بدان جهت كه به سخنان و درد دلها و انذار و توصیه‌هایشان نیز توجه كنند.

ای كاش ! مجمعی بود تا معلمان جوان تجربیات پیش كسوتان را فراگیرند و آزموده‌ها را دوباره نیازمایند.

ای كاش ! . . . والبته این تمناها بسیار است و آرزوهای زیبا بی انتها. آنچه بر زبان آمد از سر درد بود تا خودمان را فراموش نكنیم و پرواز را باید به خاطر سپرد كه پرنده مردنی است و پایان مقال این بیت از حافظ:

سروزر ودل وجانم فدای آن یاری

كه حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

روزتان مبارك معلمان شریف.

یزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا